همونجوری میزدم تا ابم اومد منم دویدم سمت دستشویی و حموم و ریختمش اونجا
همونجوری میزدم من چند وقته عضو شدم و داستانای توی سایتو میخونم تا رسیدم به خاطرات یک دختر چاق
بنویسمخواهش میکنم کسی نظر نده چون دلیلی نمی بینم بخوام چرت و پرت بنویسمماجرا مربوط به یه سال
با دوس دخترم به هم زده بودم زیاد می رفتم چت روم تا با یه نفر گرم گرفتم هر روز چت می کردیم تا اینکه
بهم داد بد چیزی نبود تو عکساش البته . می گفت پدرش نظامیه و تو یه شهر دیگه س 33-34 سالش بود
و یه کار پیدا کردهبود یه خواهرشم که مجرد بود با اون یه خونه اجاره کرده بودن چند سال بود تهران بودن
چت روم .خلاصه بعد چند ماه چت و تلفن قرار شد یه روز من برم خونه پیش اون و اونم خواهرشو
( اینم بگم منم تو یه شهرستان دیگهزندگی میکنم ) خلاصه وقتی رسیدم نزدیکای خیابونشون بهش زنگ
از دور که میومد دیدم یه دختر چادری که هیکلشزیاد معلوم نبود اومد جلو و دست داد و سوار ماشین شد
رخت میشستن گفتم نرم تو بریزن سرمو زیر آب کنن خلاصه رفتم تو دیدم کسی نیست خیالم راحت شد
ذهنم رسید خاطره خودمو پیش خواهراش تازگیا رفته بوده بعد کلی هماهنگی زدم رفتیم تا سر کوچه شون
خواب اول چادرشو دراورد بعد روسریشو یه شربت برام آورد آخه تابستون بود و نزدیکای ظهر دوباره
و شلوارکاومد تو شکمش خیلی بزرگ بود چین خورده بود بازوهاش چاق روناشم گنده بود اولش جا
از پشت بغلش کردم دستامو دور سینه هاش حلقه کردم و گردنشوبوسیدم میخاستم ببینم چیکار
رو سینه هاش کشیدم دیدم چشماشو بسته داره تند نفس می کشه بلند شد رفت تو اشپز خونه کاری
باشم بازم کشیدمش تو بغلم روی مبل با اینکه چاق بود ولی وزنش زیاد نبود ایندفعه دستامو کامل گذاشتم
دادمسرشو برگردوندم که لب بگیرم یه کم ناز الکی کرد ولی لباشو گذاشتم تو دهنم وایییی اول یه فکر دیگه
بوی خیلی بدی می داد چاره ای نبود ادامه دادمو رفتم سراغ گردنش داشت داغ می کرد. دستمو بردم زیر
دلش می خواست پستونای گنده ای داشت دستمو که گذاشتم روشون دیگه شل شد نوکشونو گرفتم و می
کشیدمش روی فرش و تخت خوابوندمش تاپشو درآوردم و پستوناشو گرفتم البته باید هر کدومو دو دستی می
ماشینو جلوتر پارک کردم و اون پیاده شد جلوتر رفت تو آپارتمان و درو باز گذاشتبعد بهم زنگ زد و گفت بیا
شروع کردم به خوردن و لیس زدن افتاده بودم روش یه دستمو بردم سمت کسش وقتی رسید بهش ووووی تپل
وقتی نوک سینه هاشو زبون میزدم دستمو ول کرد منم از روی شلوارک شروع کردم به مالیدن و پستوناشو
می مالیدم روی روناش اونم کیف می کرد .دستمو بردم تو کمر شلوارکش خواستم بکشم پایین دیدم حرکتی
و دستمو بردم توش گذاشتم روی کسش داغ داغ بود یه تکونی خورددستمو نگه داشتم اونم دستشو گذاشت
و دستشو برداشتم با انگشتم شروع کردم مالیدن لباش . لباش اونقد تپل بود که چسبیده بودن به هم دیدم
کسشو بخورم ولی پشیمون شدم معلوم بود رفته بود حموم کلی با تیغ تمیزش کرده بود ولی پاییناشو نتونسته
توش و با لباش بازی می کردم اونم دستشو گذاشت روی کیرم و میمالید معلوم بود داغ کرده و حشری شده
جا خوردم چون دختر بود گفتم میخاد خودشو آویزنم کنه منم شلوار شورتو دراوردم و کیرمو گذاشتم روی
نوک سینه هاشگفتم نمیخای بخوریش – بیشترین لذت رو تو خوردن کیرم داشتم – با کراهت قبول کرد
بالاتر و گذاشتش تو دهنش ووااااییی چنانحرفه ای ساک میزد یه بارم دندوناش نخورد به کیرم خیلی حال داد
ساک نزده ولی خیلی کم خورد بعد منم کیرمو دوباره گذاشتم روی کستپلش چند بار مالیدم و سرشو رد کردم
5-6 سانت داخله یه کم کردمش توش دیدم کمرمو گرفت و منو کشید سمت خودش منم میدونستم منظورش .
تو البته کسش اونقد تپل بود من فک میکردم زیاد رفته باشه تو ولی نزدیک نصفش که رفته بود تو حس
ز چهار پایه پرید پائین وهمینجوری کشیدش سمت خودش انداختش رو تشک
و خیس شده منم ادای اینو درمیاوردم که دارم میزنم . فک کنم اگه کیرمم فشار میدادم توش به پرده نمی
زور بازش میکردی و توی کسشو می دیدی همونجوری میزدم تا ابم اومد منم دویدم سمت دستشویی
برگشتم همونجوری افتاده بود رو زمین منم کنارش دراز کشیدم دیگه لباس تنمون نبود همونجوری بغلش کردم
بود ولی حال می دادنزدیک نیم ساعتی بود که دوباره حس کردم کیرم شارژ شده بازم شروع کردم سینه خوردن
میمالیدم روی کسش بهش گفتم برگرده تا بخوابم روی باسناش نقشه کشیده بودم واسه کون گنده ش مث تپه بود
مالیدم روی وسراخ کونش ترسید بکنم توش که کشیدمش روی کسش اونقد مالیده بودم پوست کیرم داشت کنده می
خوندم تا راضی شد بکنمتوی کونش گفتم اگه درد داشت نمیکنم تو بعد گفتم کرمی چیزی بیاره کیرموچرب کنم
و با ترس ولرز داد بهم یه کم مالیدم روی کیرم و یه کم مالیدم رو سوراخ کونش انگشتمو کردم توش با کرم
رفت یه کم با انگشت زدم بعد یه انگشت دیگه رو هم جا دادم توش با ضرب و زور میزدم با یه دستمم کسشو می
روش هر چی زور میزدم اون ناله میزد و منم داشتم منصرف می شدم که اون خودشو هل داد عقب منم محکم
کم کم داشت بلند میشد که محکم چسبیدم بهش گفتم اولش درد داره یهکم نگه داشتم انگار کیرمو توی دستگاه
داشت بهش فشار میومد منم داشتم درد میکشیدم ولی نگهش داشتم توش تا آروم شد یه کم خودشو شل کرد منم
اون تقریبا زانو زده بود و دستشو گذاشته بود روی مبل منم از پشت بغلش کرده بودم با دستم سینه ها و کسشو
جلو وعقب کردم بعد تند ترش کردم تنگ تنگ و داغ بود کیرم داشت گزگز می کرد از بس مالیده بودم روی کسش
5 دقیقه شد از شدت فشار و حرارت ابم داشت میومد محکم بغلش کردم و تخت خوابوندمش با دستام لپای کونشو
نزدیک بود گریه زاری کنه تند و محکم زدم تا ابم اومد البته به زور می ریخت توی کونش گرفتمش که تکون
کنارش و اون دوید سمتدست شویی از اونجام رفت حموم منم خوابم گرفته بود . وقتی اومد بیرون کنارم دراز
دستشو مینداخت زیر پستونهاش که انصافا چه پستونهای گردو شاقی داشت
تا صبح سه چهار بار کس مالی کردیم و منارضا شدم اونقد که تا دو سه روز کیرم حالت سوزش داشت .بعد از
بخاطر خوش اومدن یا چرت و پرت گفتن شماها ننوشتم که بعدش شرو ور بگین . لطفا نظر ندین در حد امکان
ارامیس آره خلاصه هی میپره بهم یهو کیرمو میگیره وبا اون یکی دستش هم از پس گردنم میگیره وبه زمین
دو بار هم دم ظهر که ددیم خونه میومد کس میداد ولی هر دفعه چنان لوندی
باز یه معجونی به ددیم داده بود. که بعدش شنیدم این ننه اقا گفت حاجی کسکش حروم
زاده نگفتم که این خاویارو زیاد نخور ببین به چه روزی انداختت خدا به دادمون
چه جوری این حال بهم دست دادکیرم بلند شدو دیگه نخوابید شلوارمو کشید پائین وای یهو چنان جیغی از
ذوق یا وحشت کشید که نفهمیدم آخه چشمام بسته بود گرفتی نوکشون قهوه ای پر رنگ بود.
بعد یهو لخت شدو من جیغ کشیدم. ولی مال من از هیجان سکس بود که این تنو بدن عالی وخالی از نقص رو
دولم رفت که برگشت و منو کشید رو خودش وچنان سرشو تو کسش گذاشتم ها، تا ته سرخوردو رفت تو ته حلق
خوش تیکه اقلا شیش دفعه زیرم لرزید ومن هنوز هم همینطوری تلمبه میزدم .پتیاره ها حسابی سیر خورده بود
ولی برای من در اون لحظه رایحه بهشتی بودبعد یهو دیدم وای تنم داره یه جورهایی میشه ستون فقراتم داره
عجیبی میشه بعد نمی دونم از شدت هیجان بغلش میکنم وتا ته دوباره میکنم توکسش ونگه میدارم وحس کردم
میلرزه ویهو ازسر دولم مایعی با فشار خالی میشه تو کسش که دادی میزنه که آخ آخ سوختم وبا چه حشریتی
من چیکار کردم ؟اخه منو این کارها وا پناه برخدا اما خودمونین حال داد. آخه میدونین اولین بارم بود که تن یه
مردونم کرده بود. وا….هی داره که سررشته از دستم در میره .اوا خب بگیر سرشو …خلاصه منظره دول ددیم
آقامون وهی عقب جلو میکرد دیدنی بود .واز اون دیدنی تر حشری شدن این کس پاره بود که چه غمیشی میومد
یه شب در میون کس میداد که هیچ هفته ای دو بار هم دم ظهر که ددیم خونه میومد کس میداد
خانم یک ماهه که نداده… وا خب حتما ددیم هم از این چیزهاش خوشش اومده بود دیگه..تو چی ؟اکله خانم پتی
بعدددیم دستشو مینداخت زیر پستونهاش که انصافا چه پستونهای گردو شاقی داشت .اوا اینبار نمیدونم چرا اینقدر
وا خدا مرگم بده اخ امشب از اون شبهای کس پاره کنیه که زنهای همسایه رو تا خود صبح خر حشر نگه میداره .
کشیدش سمت خودش انداختش رو تشک وبی محابا کرد توش وچنان جیغی زد ها فکر کنم نصف تهرون شنیدن
من اصلا نمیدونم چرا اینجوری شده بود حتما این یارو عطاره قرمساق باز یه معجونی به ددیم داده بود. که
حروم زاده نگفتم که این خاویارو زیاد نخور ببین به چه روزی انداختت خدا به دادمون برسهاه اه اه اخ اخ اخ
زاده یواش _جان سیکیمین دردی جان ندی؟اینو که میگفت ها میمردم از خنده .اینقدر عرق کرده بودن ها
براچی زدی تو ایوون ؟بریم تو هوای مهتابی .جان دو گوتوه قربان -نه حاجی کسکش حروم زاده جون هنوز
خلاصه منظره دول ددیم که از پشت کرده بود لاپای ننه آقامون وهی عقب جلو میکرد دیدنی
هنوز سقفش مونده -بابا سقفو میخوام چیکار؟ گوتومه سوخمیام کی دو منیم پیشیک آمجوقوم ……وا خدا مرگم بده
کس گربهکله دول خودش اندازه گربه نر میمونه اونوقت به این میگه کس گربه به حق چیزهای نشنیده این جدید .
ای وای ،اینا رفتن تو ایووون تواتاق که بودن همه همسایه هاآخ واوخشونو میشنیدن ،حالا که رفتن تو ایوون
صبح زناشون چوب تو کونشون میکنن که ای بی عرضه ،بی بخار و شیره ای ،اندازه ابی قاطر هم نیستی
های حشری .آخرش میترسم این ددیمو این شوهرهای بی بخار سربنیستش کنن یا زناشون ددیمو بکشن رو
یه ماه رفته بود بیمارستان وبه شوهرش گفته بود از خر پشته سقوط کرده بود ..هی هی هی. آره ارواح خالت
لاشی خانم.. ..خب اینها رفتن تو بالکن حالا من چیکار کنم ؟هیچ جور دلم نمیخواست که این سکس و از دست
رو باز کردمو از پشت بوم داشتم نیگاه میکردم یه نیم ساعتی گذشت وهنوز ددیم داشت میکرد از پشت پریده
زنه رو گرفته بودو هر وقت هم صداش در میومد دهنش و میگرفت ولی باز با این احوالات پنجره های همسایه
توروشنی مهتاب پیدابود یه مرد هم نبود که بیاد گوش واسته .هیهیهیهیه .یهو دیدم یه سایه از سمت راستم بهم
پرید رومو دهنمو گرفت کامل برمگردون وبا یه دستش که زور یه خرس وداشت ومن خاک بر سر که عادت
شورتمو موقع پائین کشیدن جر واجر کرد حیف چه شورت توری خوشگلی بود که سرش کلی دعواکرده بودم
خلاصه چنان با دستش دهنمو گرفته بود صدای اخ تفشو
تیپم چطوره خودم می دونم چاقمولی رژیم گرفتم دارم وزن کم میکنم دلم براش سوخت کشیدمش تو بغلم و گفتم
بکنمتوی کونش گفتم اگه درد داشت نمیکنم تو بعد گفتم کرمی چیزی
خورد و شماره یه تلفن عمومی افتاد . یه صدای خوشگل که بعدا فهمیدم خودش نبود بهم گفت شمارتو بده بهت
زنگ بزنم . ازش اسمش رو پرسیدم که یه اسم همینطوری بهم گفت من هم با وجود صاحب مغازه یکم موذب
بودم و سعی میکردم شماره ندم تا بفهمم کیه که آخرش مجبور شدم شماره بدم تا سر و ته قضیه رو بفهمم .
اون شب بهم زنگ زد و باهم صحبت کردیم .بگذریم از اینکه حدوددو ماه ما هنوز نه ایشون رو دیدیم نه خیر
سرمون فهمیدیم کدوم دختری عاشق ما شده . تا اینکه یه روز یه کار با مغازه همسایه داشتم . حوالی ساعت
7 بود توی مغازش خونوادش بودن و میخواستن با هم مغازه رو تعطیل کنن برن برای همین لفطش ندادم یه
دختر جوانی داشت که 19 سالش بود البته از بس لاغر بود که هیچکس بهش نگاه نمیکرد از قیافه هم معمولی
بود نه زشت نه خوشکل ولی کاملا سفید بود سینه هایی با کمی برجستگی و البته از پشت هم یکم برجستگی .
حالا داخل مغازه این دختره با گوشی حرف میزد من هم منتظر بودم تا پدرش کاری که گفتم رو برام انجام
بده یه لحظه متوجه صداش شدم که با دوستش داره حرف میزنه و الفاظی که استفاده میکنه و میخنده
برام آشناس . یکم گیج بودم عین کسخل ها رفتم بیرون یکم فک کردم دیدم اوه اوه اوه این همون دختره
که باهاش میحرفم . خلاصه گوشی رو برداشتم و بهش زنگ زدم و از دور نیگاش کردم دیدم داره گوشیشو
نیگا میکنه من هم متوجه شدم پشت خطیش هستم. اطرافش رو نیگاه کرد و منو رد کرد. عصبانی شدم
.خلاصه اون شب رفتیم خونه و بهش زنگ زدم گفتم+تینا ( اسم مستعار) تویی ی؟یکم دستپاچه شد و بهم
گفت + تینا کیه ؟ عوضی گرفتی؟- خر خودتی و هفت جد آبادت الاغ منو مسخره کردی از اول میگفتی
کدوم خری هستی .+ اشتباه نکن سعیدماجرا رو بهش گفتم و اعتراف کرد که آی من تورو دوست دارم
و میخوام مال من باشی و از این خزعبلات من هم فاتحه اشو خوندمو گفتم اگه یه بار دیگه بزنگی به بابات
میگم. خلاصه چند روز گذشت دیدم اس داد سعید من عاشقتم .دیدم این انگار ول کن نیست گفتم الان
میرم به بابات میگم تا دیگه عاشق من نشی .یکم ترسید بهم گفت